۱۳۹۳ مرداد ۳۰, پنجشنبه

از خاطرات من "8"


او مرد مسن است, سالها قبل در جهاد علیه کمونیستها سهم داشت.
یکتن از فرماندهان مجاهدین در خان آباد بود, هرگاه کابل می آید یا من کندز می روم, حتما به دیدن اش می روم.

بعضاً که فرصت مساعد می شود, می گویم, خاطره از دوران جهاد را برایم بازگو نماید.
آنروز خانه ی ما به کابل آمد, پس از سلام و علیک, همینکه چند ساعت گذشت و آثارخستگی سفر از چهره اش رفع گردید, مثل همیشه از وضعیت خان آباد کندز و امنیت اش پرسیدم.
سرش را تکان داد و با حسرت و اندوه تمام چنین برایم گفت:
مدتی می شود, امنیت منطقه ما خیلی خراب گردیده است, خصوصاً قریه آقتاش.
مخالفین مسلح دولت نیروی بیشتری درین منطقه یافته اند, مردم را از خانه های شان مجبور به فرار ساخته اند.
بیش از هزاران خانه آواره و دربدر به شهر و ولایات نزدیک گردیده اند. آنها خانه ها و زمین های زراعتی مردم را به زور سلاح غصب می نمایند, اگر کسی مقاومت نماید؛ محکوم به مرگ است.
همین دو هفته قبل جنگ سختی میان مردم بیچاره و سلاح به دستان مخالف دولت جریان داشت, به ده ها مرد و پیر مرد بیچاره جان های شیرین خود را از دست دادند و دیگران مجبور به فرار و قبول شرایط دشمن گردیدند.
دلم سخت, می سوزد وقتی چنین اخبار را می شنوم, آنهم از سوی کسیکه شاهد صحنه بوده و چنین وضعیت بالای خودش یا اقارب و برادران اش گذشته باشد.
سخت درد دهنده است, بیگانه ی بیاید, صاحب خانه و مالک زمین را مجبور به ترک آنهمه دارایی اش نماید, و او مجبور گردد با زن و فرزندان اش به قریه و شهر دیگری آواره گردد.
وقتی از او پرسیدم, ببخشین, این کسان از کجا هستن؟ آیا خود مردم کندز هستن یا از دیگر جاها به آنجا آمده اند؟
او گفت: نه, درین جمع از ولایات دیگر و بخصوص پنجابیهای پاکستانی هم وجود دارند.

این دیگر خیلی سخت است. از کیلومترها راه دور گروهی سنگدل و بیرحم به قریه و دهکده ات بیاید, دار و ندار هزاران تن را غصب نموده, جوانان را به رگبار ببندد و پیران و زنان را مجبور به ترک منطقه اش بنماید.

من نمی دانم, چرا مردم خاموش اند, این وضعیت تنها در خان آباد کندز نیست, ولسوالی چرخ و برکی برک لوگر, ولایت بدخشان,  کنر و... چنین وضعیت مرگبار را همه روزه شاهد اند, انتحار های بیرحمانه کابل, دیگر منتظر چه بمانیم؟
اگر قرار باشد که دین اسلام همین را گفته همه مسلمانان افغانی سلاح بدست گیرند و همدیگر را به قتل رسانند, دیگر نیاز نیست, دانشجو به دانشگاه رود, کاریگری به کارش و ..., همه باید مسلح شوند, در قتل برادر و هموطنش سهم بگیرد.
و اگر که نه؛ چنین نیست, که نیست! و مردم به حق ماهیت دشمن را شناخته اند و دیگر به این پی برده اند کشتار مسلمان و بیگناه جهاد نیست, باید ملت بپا خیزند. نگذارند ازین بیش خانه بی سرپرست گردد و مردم به خاک و خون بنشینند.

هیچ نظری موجود نیست:

پست ویژه

درسی که از تاریخ گرفته شود همین است!

در سی و چند سال قبل وقتی همه چیز به دست آنها افتاد به جان هم افتادند، گفتند آماده نبودیم همه چیز به یکبارگی اتفاق افتاد، طرح ما بر این بود...