۱۳۹۵ بهمن ۲۴, یکشنبه

یادداشتِ بر سرگذشت من



عصر 3 شنبه بود، داشتم درس دانشگاه را می خواندم خسته شدم خواستم استراحت کنم که در الماری مقابل کتاب – سرگذشت من بقلم گاندی - را دیدم. گرفتمش با خوانش مقدمه مترجم علاقمند مطالعه کامل کتاب گشتم. با آنکه نزدیک به 540 صفحه است ولی توانستم طی چند روز تمامش کنم.

خواستم آنچه از مطالعه این سرگذشت گاندی آموختم و به نظرم مفید است با دوستانم شریک بسازم که نکته وار در زیر می نویسم اگر برای دوستان مفید بود با دیگران شریک بگذارند:
1.      در اکتوبر 1869 در شهر پوربندر به دنیا آمده است.
2.      گاندی در سیزده سالگی با دختری که در کودکی نامزد شدن ازدواج کرده است، زمانیکه هیچ چیز از رابطه مشترک و همسرداری نمی دانست.
3.      از ازدواج درین سن خیلی رنج برد و مخالف ازدواجهای زیر سن گردید.
4.      تحصیلات دانشگاهی خود را در لندن تمام کرد. تجربیاتی و آشنائی های که آنجا یافت بعدها خیلی برایش مفید واقع شد.
5.      تا خیلی ها دیر مردِ بی جرئت و عاجزی بود، حتی که نمی توانست درست با بزرگترهای از خود سخن بگوید، ازین بابت خیلی ها رنج می کشید.
6.      جز یکی دو بار در کودکی در عمر هیچ گاهی لب به گوشت، شیر و دیگر محصولات حیوانی نزده است.
- به نظافت و پاکی خیلی پابند بود و دیگران را متوجه این مسئله می کرد.
- مرد مذهبی بود ولی با جرئت خرافات هندوئیزم را رد می کرد.
7.      به یگانگی خداوند معتقد بود، ولی با وجود احترم خاص به شخصیت پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم به رسالتش ایمان نیاورد و مسلمان نگردید.
8.      او گیاه خوار بود.
9.      معتقد به درمان قدیمی یعنی درمان با آب و خاک بود.
10.  شغل وکالت با گذشت زمان جرئت خوبی به او داد.
11.  همینکه قدم به افریقای جنوبی گذاشت علاوه بر وکالت به مشکلات هزاران هندی رسیدگی میکرد که اینگونه محبتش در قلب مردم جا گرفت.
12.  تفاوتی میان هیچ هندیی قایل نبود حتی اگر از مذهب مختلف بودند.
13.  اطرافیانش را تشویق به انجام امور مذهبی شان می کرد.
14.  هیچگاهی اصراف نمی کرد، همیشه بلیت درجه سوم در مسافرتها می خرید حتی زمانیکه دیگر رهبر ملیونها هندی بود.
15.  در برابر خدماتی که می کرد منتظر احسنت گفتن کسی نمی بود، هیچگاهی هدیه را نمی پذیرفت.
16.  معقد به اصل ساتیاگ راها بود یعنی اصرار بر حقیقت و مبارزه بدون خشونت، هرگز متوصل به زور و خشونت نمی شد حتی اگر بیمورد زندانی می شد.
17.  احترام خاص به فرهنگ کشور و لباس ملی داشت، چنانکه اکثریت وقتها جز لباس ملی لباسِ برتن نکرد.
18.  از ادای هیچ خدمتی به مردم خود عار نمی کرد، بارها با دستان خود به نظافت تشناب های مردم می پرداخت، اینگونه مردم را تشویق به نظافت مناطق مسکونی شان می کرد.
19.  با نرمی و حکمت با مخالفین برخورد می کرد، اکثر با چنین برخوردها طرف دوستش می شد.
20.  به حرفهای دردمندان با دقت تمام گوش می سپارید، هرگاه از صحت شکایات مطلع می شد بی درنگ به کمک شان می شتافت.
21.  سخت معتقد به فعالیت های اجتماعی رضاکارانه بود، هر کسی را که دعوت به فکرش می نمود بایستی بدون چشم داشتی در کاروان رضاکارن با او یکجا می شد.
خیلی نکاتی دیگری نیز است که در مورد او باید گفته شود ولی من به همین تعداد بسنده کردم.
این نکات بس ارزنده و مفید است. هر جامعه نیازمند فعالیت های رضاکارانه به ملت خود حتی که برای بشریت اند و این باید ویژگی بزرگ هر مسلمان باشد.
مردمی چون ملت ما و جامعه مثل جامعه افغانی اگر خواهان اصلاحات و تغییر مثبت اند، با سرمشق دادن این نکات و چشم پوشی از عیوب و اشتباهات گذشته و دست به هم دادن به هم خیلی زود می توانند شاهد نتیجه بزرگی باشند.
هر فرد افغان می تواند سرنوشت ساز و آورنده ی تغییر بزرگ که این ملت سالهاست منتظرش استند؛ باشد. چیزی که نیاز است فقط اعتماد به نفس، جرئت و گذشت باید داشت و گام برداشت؛ فقط همین!
 

هیچ نظری موجود نیست:

پست ویژه

درسی که از تاریخ گرفته شود همین است!

در سی و چند سال قبل وقتی همه چیز به دست آنها افتاد به جان هم افتادند، گفتند آماده نبودیم همه چیز به یکبارگی اتفاق افتاد، طرح ما بر این بود...