۱۳۹۷ فروردین ۷, سه‌شنبه

فریاد بزنید گوسفند نباشید!

نوشته: عبدالباسط امل

اضافه از ۵۰ سال می شود این ملت شاهد ظلم و جنایت، زورگویی و غصب، قتل و کشتار  می باشد، هر زمانی به نحوی ملت را عذاب می دهند، بنام مسلمان زندانی کردند، زنده به گور ساختند، بنام طالب گلو بُریدند، هزاران جریب زمین را سوزانیدند، با آغاز پروژهٔ داعش وحشی ترین اعمال را در برابر همین ملت مرتکب شدند.

پس از ترور سردار داوود هر حکومت و گروه چه راستی بوده یا چپی به گونهٔ چاقو بر گلوی ملت گذاشته و هر ناروای را مرتکب شده است؛ کمونیست، دزدان در لباس مجاهد، تندروان طالب، داعش و مسلح غیر مسؤول؛ هر کدام ازینها جنایات نابخشودنی را در برابر این ملت بیچاره مرتکب شده اند.
جنایت پغمان، قتل فرخنده، سنگسار چاه آب تخار، حادثهٔ دیروز در تالقان و به صدها و هزاران واقعهٔ دلخراشِ دیگر که از انظار عامه پوشیده است.
فکر نمودن پیرامون این قضایا مو را در بدن هر انسانِ با احساس ایستاد می کند و بدن را به لرزه در می آورد، بنام کمونیزم افغانها را فریب دادند، بنام حکومت اسلامی به جان هم افتیدند و هزاران کابلی را کشتند و چور کردند، حالا بنام دیموکراسی به زورگویی خود ادامه می دهند.
فحشا و بی بندوباری رسانه ها از سوی دیگر، با نشر سریالها و برنامه های مبتذل جوانِ این کشور را ترور اخلاقی می کنند، سرزمینی که فحشا و بی بندوباری در آن رایج شود پست و ذلیل می شود، آنها دیگر غلامِ نفس و شهوت خود می شوند، دیگر برای شان تفاوت نمی کند اگر حکام شان دزد و غاصب باشند و ما دقیقاً همین وضعیت را می گذرانیم.
ولی؛ با اینهمه دردهنده تر از همه خاموشی ملت در برابر جنایات است.
این ۵۰ سال ملت ما را چنان گوسفند ساخته که هر روز کشته می شوند، نظام خانواده ها از هم میپاشد اما همه خاموش!
از ترس کشته شدن خاموش هستیم، از ترس شکنجه و عذاب خاموشیم.
غافل ازینکه اگر دیروز زمین هموطن تخاری را غصب کردند فردا زمین ما را به زور می گیرند و آنوقت حلق آویز کردن فایدهٔ نمیکند چون ما ترسو و بزدل هستیم.
دیروز اگر فرخنده را وحشیانه کشتند فردا نوبت ما است، دیروز اگر ده ها تن در کارته سخی پارچه پارچه شدند فردا جسد ما در خیابان تکه تکه خواهد شد.
جنگ وحشت می آورد، جنگ نفرت می آورد، جنگ بی بندوباری و ذلت را در جامعه حاکم می سازد؛ این ۵۰ سال شاهد همین وضعیت هستیم، اقوام را متنفر از هم ساختند، عزت به ذلت بدل شد، آرامش به وحشت عوض شد، نظم و انظباط ۵۰ سال پیش جا را به بی بندوباری و هرج و مرج داده است.
جنگ آخر خط است، هرجا کشتار باشد، آنسوترش چیزی نیست، چه این کشتار را عنوان دینی دهند یا دیموکراسی بخوانند، هیچ کدام چیزی نصیب ما نمی کند.
لازم و فرض است ملت از خواب بر خیزد، ترس را بگذارد، آرامش ذلتبار را رها کند.
بغضی که مدتهاست گلویش را گرفته را فریاد زند.
آری فریاد..... فریاد آزادیخواهی.
آزادی از شرّ زورگویان حکومت، آزادی از دیموکراسی که جز ذلت و فحشا چیزی عاید مان نکرده است، آزادی از تندروان که اسلام را دکان خود ساخته و ملت را می درند، آزادی از همهٔ این ناروای که در حق ملت روا داشته اند.
یاد مان باشد خداوند با کسانی است که در برابر ظلم و خیانت صدایش را بلند می کند و می إیستند.

هیچ نظری موجود نیست:

پست ویژه

درسی که از تاریخ گرفته شود همین است!

در سی و چند سال قبل وقتی همه چیز به دست آنها افتاد به جان هم افتادند، گفتند آماده نبودیم همه چیز به یکبارگی اتفاق افتاد، طرح ما بر این بود...