۱۳۹۰ خرداد ۸, یکشنبه

به مناسبت سالروز قيام فرزندان اصيل نهضت اسلامي




روزهای 8 و14 جوزای 1358 خورشیدی دردل تاریخ مبارزات قهرمانانه نهضت اسلامی خون چکان افغانستان به عنوان روزهای جاویدوفراموش ناشدنی که طی آن لشکریان راه خداجل جلا له درداخل زندان دژخیمان رژیم کمونست، حماسه آفریدندوبراصالت و حقانیت خط مبارزه وجهادمهرتصدیق نهادند، جایگاه خاص دارد.پیشتازان وفاشعانهضت شکوهمنداسلامی درروزهای یادشده باآنکه هیچگونه ابزار مادی وپشتوانه نظامی دردست نداشتند، فقط باتمسک به استعانت ویاری پروردگارشان درداخل سلولهای زندان جهنمی پلچرخی، چنان رستاخیز عظیمی رابرپاکردندکه تاجهان باقیست،همه رهروان جهادومبارزه به رشادت ودلاوری ایشان آفرین میگویند.
قیام قهرمانانه پاسداران صدیق نهضت اسلامی در8 جوزا ومتعاقب آن 14 جوزای 1358 بررهبری عبدالهادی "پدر"وسیداکبرقهرمان برضد اجیران شرف باخته ومزدورروس که به توانمندی وحقانیت مکتب اسلام باورنداشتند، یکبارگی ثابت ساخت که فرزندان راستین راه اسلام، این همت وجرئت رادارند که بااتکاء به نیروی تسخیرناپذیرایمان دربرابرلشکریان به ظاهرآراسته بپاخیزندوباریختاندن قطرات خون سرخ شان ازحقانیت وصداقت راهیکه درآن گام گذاشتند، پاسداری نمایند.
قیام سلحشورانه فرزندان غیورمکتب ایمان دربرابر دلقک های بی اراده ومزدورروس که حلقه غلامی وبردگی ماسکورابه گردن آویخته بودند، هشدارتکان دهنده یی بودمبنی براینکه پیروان گمراه مکتب مارکسیزم_لنینزم شانس موفقیت وکامگاری شان در افغانستان یک تصورمحض وواهی بوده وهرگزبدان نایل نخواهند گشت.
حماسه آفرینیهای قربانیان هشت جوزای 1358 درداخل محوطه زندان پلچرخی که ازهرسودرمحاصره ونظارت افراد تابدندان مسلح رژیم دست نشانده روس قرارداشتند، بانگ رسا وملکوتی ای بودکه گوشهای همه بخواب رفتگان کشورمارا محرمانه نواخت وبه آنها طریق نجات وآزادگی رانشاندهی نمود، یقیناٌ که ملت مسلمان ماباگزینش همین راه شجاعانه وسعادت بارزنجیر های بردگی واسارت اشغالگران روسی رادرهم شکست وبرصفحه دیوان مبارزات اسلامی افتخاروعظمت جاودان رارقم زد.
درحوادث جانگداز هشت وچهارده جوزای 1358 باآنکه فرزندان فرزانه ونخبه نهضت اسلامی کشورمامظلومانه تیرباران شدند، ولی آنهابااین فداکاری تاریخی وبی نظیربرای همسنگران ونسل های آینده کشور، تصویر زنده یی ازقیام ورادمنشی راترسیم نموده وثابت ساختند که گام گذاشتن درخط اسلام ودفاع ازارزش های والای اسلام وانسانیت قربانی وایثار میطلبد. راستی هم درنتیجه ریزش خون پاک مجاهدان راه خداست که به انسان ها وبویژه مسلمانان زمینه زندگی سعادت باروآبرومندانه میسرگردیده، تطبیق وتعمیل شعار نحات بخش اسلام ودساتیرگرانبهایی سبحانه وتعالی درجامعه انسانی شکل عملی وحقیقی رابخودمیگیرد.هرلحظه وساعت وروز و بالاخره ماه وسال انقلاب خاطره است ،خاطراتی که باخون مبارک شهیدان دردل تاریخ مبارزات اسلامی باخط زرین نقرگردیده و هرگز هم فراموش همسنگران ودوستان شهدانخواهدگردید.
هرورق دیوان خاطرات جهادحکایت خون است وشهادت! ونوای قیام است وپیام! چنانچه جهادراه ماست وشهادت بزرگترین آرزوما!
قیام قهرمانانه 8 جوزا
حماسه آفرینان 8 جوزای سال 1358 درزندان مخوف پلچرخی ، ازجمله 117 نفر زندانیانی بودندکه درقیام های مسلحانه دوران سلطنت ظالمانه داوودگرفتارشدند، همزمان باکودتای کمونستی 7 ثور1357 این برادران اززندان دهمزنگ به زندان پلچرخی که به اهتمام داوودمستبد اعمارگردیده بود، منتقل شدند.متعاقب کودتاورویکارشدن رژیم کمونستی درافغانستان ، نهضت اسلامی نیروهای خودرابرای قیام وسرنگونی تمام عیاررژیم واقامه حکومت اسلامی به عوض آن به جدیت توجیه کرد.
چنانچه سلسله قیام های مسلحانه دراواسط سال 1357 علیه رژيم آغازودرسال 1358 شدت اختیارنمودکه دراثراین قیام ها یکتعداد از واحداهای حکومتی، آزادوبعضی ازقطعات وجزوتام های اردویابدست مجاهدین سقوط داده شدندویاخودبه صفوف مجاهدین پیوستند.
گسترش روزافزون قیام های مجاهدین تحت قیادت نهضت اسلامی علیه رژیم مرتد، کینه دیرینه کمونست هاراعلیه بنیانگذاران و پیشتازان زندانی نهضت قوت بخشید ورژیم درصدد آن شدتاآن مبارزین پاک طینت رابه نحوکشتاردسته جمعی سایرهموطنان که درگوشه وکنارکشورجریان داشت، به شهادت برساند.زندانیان مسلمان که همه ازدوران داوود محبوس بودند، میدانستندکه نفرت وخصومت کودتاچیان کمونست دربرابرشان، کمترازاعمال داوود نیست، بناءآنهاتبسم کنان آمادگی میگرفتند.
آری! شبانگاه 8 جوزای 1358 آنگاهیکه ایادی رژیم خدانشناس تره کی میخواستند 117 تن ازفرزندان مجاهد ومسلمان این سرزمین رابه بهانه تحقیق مجدد اززندان به قربانگاه ببرند، کینه عمیق وخشم مقدس این جوانان باایمان ازلابلای غل وزنجیز ووحشت بربریت سپاهیان قسی القلب رژیم مرتد ازسینه هابرون جهید واین کینه وخشم نماد نعره های کفرشکن تکبیر برفضای زندان خوفناک پلچرخی طنین افگندوسکوت ظلمتبارشب رادرهم شکست که ازفرط شدت آن فریاد ملکوتی، افسران بی ایمان رژیم هوش وگوش شان راگم کرده مات ومبهوت گردیده شراب مرگ بررگهایی وجودشان دوید، اما.........اما آنسومسلمانانی که ازعقب پنجره های آهنین، تماشاگران این حادثه المناک بودند بی صبرانه برخود میپیچیدندوبه هرمنفذی دست وپامی انداختند تاراهی یابند که به جمع برادران ارشد شان بپیوندند ودرکنار آنهااسمعیل وار به مجزره بروند. به گواهی شاهدان عینی آن صحنه دلخراش، معرکه ای به آن گرمی رادهرکمتر بیادارد!
باحربه نعره تکبیروقوت ایمان جندنفرزندانی دست وپابسته باحالت زارونحیف، پایه های حکومت لرزیدوماشین امنیتی رژیم باهمه سازوبرگش درمقابله باهمان چندنفر، ازکارافتاد ودرسراسر شهر شایع گردید که زندانیان پلچرخی مظاهره کرده اند وبافروریزاندن دیوارهاوکشتن پاسبانان زندان ازبندرسته اند وبرای سرکوبی این حادثه رژیم به تمامی قطعات عسکری همجوار پلچرخی قومانده حرب داد.
یکهفته قبل ازقیام (اول جوزا) ازجانب فرماندهی زندان به جوانان مسلمان مستقردربلاک خطرناک گفته شده بودکه جهت اکمال تحقیقات به ریاست اگساد انتقال داده میشوند، آن عزیزانی که عمری رادرسیاه چاههای رژیم های پوشالی ومرتد گذرانده بودند، بیشتر ازهرکسی به رموزگفتاروحرکات موطفین امنیتی رژیم آگاه بودند. آنهاهرکدام که پنج تاشش سال میعاد حبس خویش راکه درمحکمه نظامی داوود فیصله شده بودسپری نموده بودند، به تحقیقات دوباره ورفتن اگساد چه ضرورتی بود؟ آری! زندانیان مسلمان خوب میدانستندکه تحقیق مجدد ورفتن به ریاست اگساد(سازمان جاسوسی رژیم)مفهومی جزبردن آنهابه قتلگاه وشهادت دسته چمعی بدست جلادان چیزی دیگری نداشت، لذاآنهاهرروز غسل شهادت میکردند، لباس های تمیزوفاخره به تن مینمودند، چشمهای شان رابه رسم جدبزرگوارشان حضرت اسماعیل علیه السلام سرمه میکردند، وسروتن خودرا باعبیرمعطروخوشبو میساختند.
رویهمرفته طی یکهفته انتظارآن فرشته خصالان چنان باطراوت، شاداب وخندان بودند توگوئی سعادت وخوشی بزرگی درقبال دارند.
براستی هم چه سعادتی بهترازشهادت! سعادتی که تاابد شامل حالشان بودوخاطره آن چون مشعل وهاج برفراراه مجاهدان مسلمان فروغ می افگند وچون طارقی به تارک اعصاروقرون میکوبند.
بالاخره شب موعود فرارسید، عوامل سفاک ودجال رژیم برای انتقال جوانان مسلمان به قربانگاه، باسازوبرگ نظامی وارد زندان شدند، وسایط نقلیه درهرگوشه ای غرش کنارترمزکرد. صدای بهم خوردن چکمه های آهنین تفنگداران درداخل بلاک دوم سکوت مرگباروغم انگیزراشکست وسید عبدالله میرغضب زندان باجمعی ازافسران درنده خووارددهلیز بلاک دوم شدندویکی ازافسران بعداز قرائت اسمای 117 تن اززندانیان مسلمان گفت:"بندی های که نام هایشان خوانده شد، بستره های شان راجمع کنندکه مورد عفو دولت خلقی! قرارگرفته اند وامشب رها می شوند"، اسمای اول الی چهارم بالترتیب شیرعلیخان ساتک، پوهاندغلام محمدنیازی، سیف الدین "نصرتیار" واستادغلام ربانی عطیش بودند. شمول نام های سه تن ازرهبران تحریک که ده ماه قبل اززندان خارج وبدست دژخیمان رژیم شهید شده بودند، این گما راقوت بخشید که افرادشامل این لیست نه برای رهایی بلکه بخاطر شهادت تجویزشده اند.
برادران مسلمان باشنیدن این اعلان همه منتظرماندندکه ازجانب مقام رهبری چه فرمانی به آنهامیرسد، عبدالستارمستوفی امیربرادران مسلمان درزندان، بلادرنگ ضمن صدوراعلامیه ای که آنراتوسط عساکرارتباطی به مه دلهیزها واتاق ها ابلاغ کرد، نخست شهادت برادران رابه آنهاتبریک عرض کردودرثانی به آنهاهدایت دادکه:
1- همه برادران وضوءبگیرند.
2- برادران هردهلیزازجمع خودشان یکنفر راقوماندان تعیین نمایند.
3- ازبرادر عبدالهادی پدربه صفت فرمانده عمومی قیام اطاعت نمایند.
4- برادرنسیم طارق مسلمیاربیانیه ای به عنوان آخرین پیام ایرادوضمن تشریح آرمان نهضت اسلامی ازتوطئه شوم دولت پرده بردارد.
زندانیان مسلمان به تأسی ازدستورمقام رهبری بعدازگرفتن وضوء، قوماندان دهلیزهاراانتخاب نمودندوبعد همه درپای صحبت طارق مسلمیار بیانیه جذاب وحماسی آن رادمرد اراستماع نمودند.باایراد بیانیات روح بخش مسلمیار، دژخیمان رژیم فهمیدندکه حیله گری شان برای اغفال زندانیان بیهوده بوده وآنهاکاملاٌ ازنیات شوم دولت آگاه اند.
حوالی ساعت 11 شب فرمان برون شدن برادران به حویلی بلاک دوم صادر گردید، ساعت 11 و20 دقیقه اعلان شد که برادران به حویلی بزرگ زندان بیایند.اولین دسته ازبرادران راغرض بستن دست وچشم به اتاق فرمانده زندان "سید عبدالله" فراخواندند، هرچند برادران میدانستند که عاقبت کارازچه قرار است،باآنهم ازقوماندان فرعون صفت، جویای علت بستن دست وچشم شان شدند، آن ملعون که درباطنش خبث موج میزد،چون حیوان درنده بانثارسب ودشنام ومشت وضربه قنداق تفنگ به برادران پاسخ داد،با مشاهده چنین حالتی، زندانیان مسلمان بااستفاده ازفرصت باحواله مشت های گره کرده ونعره های بنیان براندازتکبیرباموظفین زندان درافتادند .عده ای ازآن شهجوانان بامهارت خاصی بیرون اتاق قوماندان پریده همه کسانی راکه عازم مقتل بودند،به قیام فراخواندند. حملات تن به تن همراه بانعره های تکبیربردژخیمان رژیم درداخل زندان چنان محشری برپاکردندتوگوئی 114 مجاهدچون قشون بزرگی همراه باسلاح های پیشرفته درمعرکه تنگ وتاریک زندان بمقابله قوای جبون رژیم برخاسته است. عمال سفاک که دیگرتوانی برای اطفای این قیام نجات بخش درخودنیافتند،باشلیک گلوله های آتشین سینه های آن عزیزان رانشانه رفتند.
آری! عقربه ساعت درست ساعت 11 و30 شب رانشان میداد که صدای رگبارمسلسل های دشمن برفضای زنان پیچید، همه زندانیان دانستندکه جوانان مسلمان باموظفین زندان بمقابله برخاسته اند.
گرچه درهمگان این شوق وجذبه موج میزدتادرین قیام نجات بخش سهیم شوند، مگرسلول های وحشتناک ومقفل، آن همه چریک وکماندو وفدائی مسلمان راچون مرغکان تیرخورده وبال شکسته علیل وعاجز ساخته بودوجزدعاونیایش وکشیدن آه سره یأس چیزی دیگری ازدست آنهاساخته نبود، جنگ مطابق نقشه قبلی بابانگ شیواوجان بخش الله اکبرفرمانده قیام 8 جوزا(عبدالهادی پدر)باهیبت و صلابت خصی آغازشد، جوانان مسلمان درهرگوشه وکنارزندان بادست های خالی وآوازهای رسای تکبیرمصروف حماسه آفرینی بودندوبگواهی شاهدان عینی که آنهاباضربه مشت ولگدچندین نفرازموظفین مسلح راازپادرآورده باگرفتن سلاحهای ایشان سینه بسیاری ازسفاکان رژیم راشگافتند. پنج تن ازایثارگران ممعرکه 8 جوزا "عبدالهادی پدر،عبدالوهاب خان،تورن سلیم خان، سحرگل و عبدالغفورلالا"بامهارت خاصی رزمی توانستندباگرفتن سلاح های دشمن مسلح شوندوباسنگرگرفتن درجاهای مناسب به صدهااجیرو ملحدوابسته به رژیم رانقش زمین نمایند. عبدالهادی پدر،سلیم خان وغفورلالادرداخل زندان تاآخرین رمق حیات حماسه آفریدند، سحرگل وعبدالوهاب خان باشکستن حلقه های محاصره ازدیوارزندان بیرون پریدند،مگر عمال رژیم آنهارادستگیروتسلیم دشمن نمودند.
میگویندصدای فیرمسلسل های خفیف وسنگین قوای دشمن همراه بانداهای روح بخش تکبیرمسلمانان، درده کیلومتری زندان جهنمی پلچرخی درسراسرشهر کابل شنیده میشد، چنانچه درمیان شهریان کابل آوازه پخش شدکه زندانیان مسلمان بادرهم ریختن حصارهای آهنین پلچرخی، همه اززندان فرار کرده اند، اقارب ودوستان محبوسین باشنیدن این شایعه بانثاراشک شوق، دقیقه شماری میکردند، تا عزیزان شان راازنزدیک ملاقات کنند.
سیدعبدالله قوماندان ددمنش زندان پلچرخی ازدیدن چنین حالت سرازپا نمیشناخت، عناصر بی ایمان، زبون وجبون راعادت برآنست که دربرابر حوادث مضطرب وسراسیمه میشوند، چنانچه اودربرابرچندمشت وچندنعره تکبیرجوانان مسلمان، موظفین زندان راتادندان مسلح ساخت، ولی باآنهم ازترس وجبن هرطرف تپ وتلاش میکرد، وبهرخس وخاشاکی دست می انداخت، بانگ میزدوزوزه میکشید وبه تمام قطعات وجزوتام های پیاده وموتوریزه ماحول پلچرخی خبردادکه برای فرونشاندن قیام کنندگان، اطراف زندان رامحاصره و برای سرکوبی مجاهدان اورایاری دهند. زیرامحافظین پولیس ازحمل سلاح ومقابل دربرابرزندانیان مسلمان طفره رفتندوفرمانده زندان ازآن هراس داشتند مبادامحافظین پولیس نیزبه پشتیبانی ازمسلمانان برخیزند. تانک هاوزره پوش های قوای 4 زرهدارغرش کنان اطراف پلچرخی رامحاصره نمودندوباشلیک پی درپی سلاح های خفیف ثقیل بهرطرفی برمهابت اوضاع می افزودند، آنسودرداخل زندان نعره های رساومهیب تکبیرچون صدای توپ وهاوان وراکت کیان رژیم رابلرزه آورده بود. نه تنهازندانیان مسلمان نعره میکشیدند، بلکه ازدرودیوار، سنگ وچوب وحتی زمین وآسمان باران تکبیرمی بارید وآن رادمردان رادرقیام برحق شان قوت میبخشید، توگوئی فرشتگان آسمان به مصداق آیت"وایدهم بجنودلم تروها"همه غرض یاری آنهابربام زندان فرودآمده وهمصدابا مجاهدان نغمه جاودانه"سبیلناالجهاد"می سرایند.
بعدازداخل شدن افرادمسلح قوای 4 زرهدار درداخل زندان، معرکه گرمترشد، صدای رگبارتوام بانعره های تکبیرهمچنان برفضا طنین اندازبودوتمام هستی شاهدمقابله چندجوان بیدفاع باقشون تادندان مسلح رژیم مرتدبود. شلیک گلوله هابلاوقفه سروسینه برادران را نشانه میرفت وقیام کنندگان باحملات متهورانه شان برافرادخصم زبون میتاختندودرچندقدمی هدف تیردشمن قرارگرفته نقش بر زمین میشدندوجان های شرین شان رابه جان آفرین می سپردند. سایرزندانیان مسلمان درداخل سلول های دربندبلاک های دیگرناظر صحنه بودند ویاصدای جان بخش همسنگران شانرا استماع مینمودندف غیراززمزه تکبیردرزیرزبان ودعاوتضرع بدربارذوالجلال کاری دیگری ازدست شان نمی آمد، اماچیزی که ازاین قیام نصیب آنهامیشد ایجادعقده درگلوهاوکتمان کینه دردل هابود. ناظرانمشاهدهاین معرکه حق وباطل درس عزت ومردانگی می آموختند ونفس های خودرابرای گرفتن انتقام برادران شهید شان تعبیه میکردند.
قوماندان پس ازآنکه ازمقاومت داخل محوطه فارغ شد، متوجه 15 نفریکه درداخل اتاق انتظارقوماندانی هنوزمحصوربودند وتلاش شان برای بیرون شدن بجای نرسیدوفقط بازمزمه تکبیرمقدم شهادت برادران شان راجشن گرفته بودندوبیکدیگرازشهادت خویش تبریک عرض می نمودند، میشود. جلادان که قوت نیروی ایمان شهداراقبلالمس کرده بودند، ازگشودن درب آن اتاق عاجزماندند و دیوانه به هرسوشلیک می نمودند، بالاخره باپرتاب جندعدد نارنجک آن شیرمردان قلعه بندرابه شهادت رساندند.
حوالی ساعت و20 صبح نهم جوزانعره های جان فزای الله اکبربخاموشی گرائیدوآن جمع وارسته باثبت کارنامه عظیم وتابناک به همرزمان مسلمان شان، درخاک وخون غلتیدند وفریادمظلومیت شان اززمین تاکرانه های آسمان رهکشید وچشم وگوش همه کسانیکه ناظروسامع این کرنامه شگفت انگیزبود، مشحون ازعشق ومالامال ازاخلاص، ازآن تأسی جسته وآنرامستمسک روشن نیل به اهداف عالیه اسلام قراردادند. هنگام سپیده دم آخرین شیرمردان باتن زخم خورده وسوراخ سوراخش که هنوزرمقی دروجودداشت، چون لشکری درمیان اجسادکشتگان برسرجایش نشسته ومنتظرآن بود تاباغتنام فرصت وباحرکت دادن جسد نیم جانش برجلادان خون آشام یورش برده ، آخرین ضربه اش رابرخصم زبون بزند، مگرتفنگ بدستان بیرحم که جرئت نزدیک شدن به آن تن نیمه جان راهم نداشتندازفاصله دور اوراهدف گرفته شهیدش ساختند، این شلیک آخرشلیکی بودک پس ازآن دیگرازجمع117 نفرکسی حیات نمانده بود. آنگاه موظفین به کمک محافظین پولیس که تاآنگاه درمحاصره بودند، به جمع آوری اجسادمطهرشهدا آغازکرده واجسادراچون سنگ وچوب وکلوخ درموترخاک حمل نمودند وبه سمت نامعلومی بردند.
سرخی خون شهداازدور ودیوار ودفتردهلیز ومحوطه زندان چون لاله زاربهاران موج میزد، عده ای ازموظفین برای شستشوی خون آن عزیزان که درداخل اتاق ها ودهلیزهاریخته بود، مأمورشدند، اماسرخی خونهای محوطه زندان همچنان موجزن بود وبعد ازطلوع آفتاب کم کم خشکیده میرفت. نمازبامدادزندانیان درصبح 9 جوزابه نسبت این جنایت هولناک دژخیمان زندان به تاخیرافتادونمازگذاران که ازسرشب تاصبح مصروف نظاره کربلای خونین زندان بودند، باگلوهای گرفته، رنگ های پریده، خاطرهای افسرده وچشمان اشکبارغرض گرفتن وضووادای نمازازسلول های خودبرون آمدند، زندانیان تایکهفته فقط بسوی یکدیگربانگاهای حسرت آمیزوآگنده ازیاس میدیدندوکسی را یارای صحبت ومذاکره نبود. سیماهاچشم ها، نگاههاوحرکات همه حرف میزدند ولی برزبان هامهرسکوت کوبیده شده بود. نمازگذران درروشنایی صبح آثارمعرکه خونین وهول انگیزشب رامشاهده کردند.هرطرف که میدیدندجزقطرات مرواریدی خون ونقش اجسادشهدا، پارچه شکسته شیشه هاوآجرهای ریخته دیوارها، چیزی دیگری بنظرشان نمی آمد.سکوت مرگباری همه رااطراف واکناف زندان رافرا گرفته بودوکمترقلبی بودکه بادیدن آن صحنه، افگاروکمترچشمی بودکه اشکبارنمیگردید، زمین وزمان برعاملین این جنایت نفرین میفرستادوحتی فلک ازظلم وبیدادگریهای کمونستها درحیرت مانده بودومخلوقات دربحری ازتأثروتعجب فرورفته بودند!
آری! خواست الله متعال آن بودتاخون پاک این شهدای علین مقام، لگدمال کمونستهای خبیث نشود، لذاعصر9 جوزابرخلاف عادت، بر اطراف ونواحی پلچرخی قطرات باران ریختن گرفت ونقش خون های پاک آن شهیدان مظلوم راازدرودیوارودهلیزوصحن قربانگاه پلچرخی زدود، آب خون آلودجاری شدتادراطراف واکناف سرزمین شهیدپرورماخون های دیگری بذرکندوسلسله جهادوشهادت رادر برابرفرعونیان تاقیام قیامت زنده نگهدارد.
چهرهای بارز وعمده قیام کنندگان هشت جوزای زندان پلچرخی عبارت بودنداز:شیرعلی خان ساتک،عبداهادی پدر، عبدالوهاب خان، تورن سلیم خان،سحرگل،عبدالغفورلالا، عبدالستارمستوفی، انجنیرمحمدامان،قاضی محمدعمر،استادحبیب،سیدعبدالرحمن،استادقادرتوانا ،محمدنسیم بهار،محمدنسیم طارق مسلمیار،احمدشاه،سفرمحمد،آمرغلام محمد،صادق کریمی، مهدی خان، شاه ابدال، داکترولی جان، عظیم، محمدنادربدخشی، عتیق الله خان، انجنیرشفیق، انجنیرعبدالعالم، عبدالقیوم، مولوی عبدالرشید، عبدالحمید، معلم عبدالستار، حاجی سمیع الله، غلام حضرت "منیب"،داکترعبدالشکور، ضیاءالدین پیلوت و....
الله بزرگوراهمه این شهداءبزرگ رابیامرزد وماراازرهروان اصیل نهضت اسلامی قراردهد
تابتوانیم روزی اهداف شان راپیاده کنیم

۱ نظر:

ناشناس گفت...

هموطنان مسلمان ومجاهید اسلام علیکم ورحمته الله وبره کاته هزاران درود سلام برروح پاک شهدای صدر اسلام وهمگی امت حضرت محمد رسول الله ص وبخصوص شهدای نهضت اسلامی افغانستان . دوستان عزیز بنده ۶ ساله بودم که پدرم در قیام فتح ولسوالی پنجشیر درسال ۱۳۵۴ همرای سایرمجاهید ین شرکت نموده بودند. ولی بعداز ۲ روزاز مرکزولسوالی پنجشیر عقب نشینی نمودند. وبعداز یک هفته پدرم را همرای یکتعداد دوستانش کماندوهای گارد ریاست جمهوری داود نظربه راپورملک منطقه بنام ملک عیسی خان زمان کوری داسیر نمودند. وبعد از۲سال تحقیق به زندان دیه مزنگ منتقل ساختند. ومحکمه اول ودوم نظامی پدرم را همرای یکتعداد از همکارانش به اعدام محکوم کردند. ودر ۲۵ ماه حمل ۱۳۵۷ این حکم ازطرف استره محمکه تائید وبه خاطری تائید قطعی اجرای حکم اعدام این پیشنهاد خدمت داودخان فرستاده شده بود که کوده تای ۷ ثور به وقوع پیوست . وپدرم همرای سایر زندانیان سیاسی کودتای ننگین ۷ ثور را محکوم کردند وموردی قهروغضب کوده تا چیان قرارگرفتند. بخصوص ازغلام دستگیرپنجشیری وسایر شاگردان وهمکارانش و درآواخرسال ۱۳۵۷ اززندان دیه مزنگ به پلچرخی منتقل گرد ید ند . ودر ۸ جوزای ۱۳۵۸ همرای سایر بزرگان ومجاهیدین نهضت اسلامی به شهادت رسیدن تاحال ما خبرنداریم که قبرشان درکجاه است اسم پدربزرگوارم محمد مهدی مشهور به مهدی خان بود الله ج روح پاک همگی شهدارا با پیامبرع محشوربگرداند وبرای بازمانده گان شهدای نهضت اسلامی افغانستان صبرعطابکند. وهمچنان دربین مسلمانان افغانستان اتفاق واتحاد وبرادری را محکم بگرداند .برادر شما حاجی عبدالرحمن محمدی

پست ویژه

درسی که از تاریخ گرفته شود همین است!

در سی و چند سال قبل وقتی همه چیز به دست آنها افتاد به جان هم افتادند، گفتند آماده نبودیم همه چیز به یکبارگی اتفاق افتاد، طرح ما بر این بود...