۱۳۹۰ دی ۵, دوشنبه

6 جدی




نوشته: عبدالباسط امل

فضای کشور را امن و آرامی فرا گرفته بود، پس از سالهای مدیدی بود که برای مدتی دیگر مردم ما زندگی نسبتا آرام و مرفه داشتند.
اما، از نگاه دانش وعلم مردم در سطح خیلی پائین قرار داشتند، تحصیلات عالی در کشور چندانی نبود،  از نگاه دینی هم مردم در حال رقت باری قرار داشتند، از سوی دگر افغانستان مسلمان آهسته آهسته بسوی کفر روان بود، رسوم و عنعنات غربی درآن رایج میشد. همین بود که تعدادی از تحصیلکرده و باعلم احساس مسؤلیت نمودند، این تعداد روی مبارزه با این فتنها و دسایس دشمن باهم نشستهای داشتند، همان بود که مبارزه به شکل خیلی مرموز و خفیه آغاز شد، در رأس این مبارزه اکثرا علمای دین واستادان دانشگاه کابل قرار داشتند، روز تا روز جوانان به این جمع میپیوستند که بلاخره این تعداد پس از به حکومت رسیدن داود خان علنا عرض اندام نمودند.
این جمع تحت عنوان (نهضت اسلامی) فعالیتهایش را آغاز کرد، در سطح رهبری نهضت: استاد محمد نیازی، شهید انجنیر حبیب الرحمن، شهید داکتر عمر، شهید سیف الدین نصرتیار، شهید استاد برهان الدین ربانی، استاد عبدالرب رسول سیاف، انجنیر گلبدالدین حکمتیار، مولوی حبیب الرحمن شهید، استاد توانا و...... قرار داشتند. این تعداد در فعالیتهای نهضت نقش کلیدی داشتند، فداکاریهای فراوانی نمودند و حتی خونهای خود را ریختند برای ادامه راه شان!...
اما،.... به هرحال پس از به قتل رسیدن داود خان رئیس جمهور اسبق کشور آنچه که نباید میشد، صورت گرفت، اتحاد جماهیر شوروی به کشور حمله نمود وروزهای تاریک مردم مسلمان ما آغاز شد، این روز همان شش جدی 1357 میباشد، روز بدبختی ملت مسلمان و مظولوم ما! روز خونین کشور....
جهان به این فکر بود که دیگر افغانستان مسلمان این سرزمین مجاهد پرور و شیران سلحشور بوده است، تباه شده و همه به حال این سرزمین و مردم پابرهنه و گرسنه اش اشک می ریختند که گرفتار چه مصیبت عظیمی شده است.
آنشبی که شوروی به کشور حمله نمود، فضای کشور همه  تاریک بود، هر لحظه صدای توپ،  تانک، و بم افگن ها به گوش میرسید، طفلکان، جوانان و پیران همه ناله و گریه سر میدادند، همه  میگفتند: وای اصلا قیامت همین شب است، احدی اجازه نداشت چراغ خانه اش را روشن نماید ویا پرده های خانه اش را بلند نماید!
آنشب تعدادی زیادی از جوانان بیگناه که در کوچه و بازار بودند بدون هیچ جرمی به شهادت رسیدند، آنشب تعدادی زیادی از مادران و پدران بدون فرزند گشتند، آنشب تعدادی زیادی از زنان بیوه گشتند، آنشب تعدادی زیادی از طفلکان و نوجوانان که هنوز از زندگی هیچ چیزی نچشیده بودند، یتیم و شهید شدند!، آنشب سیل خون بی گناهان به کوچه ها وبازارها روان بود، آنشب پلید ترین ومنحوس ترین شبی بود که ملت مسلمان و مظلوم ما طی زندگی مظلومانه ء خود چشیدند!....
چنین فکر میشد که اصلا قیامت همین شب است، مادر خود به فغان وناله بود، پدر خود، طفلکان و نوجوانان هرگاه دست از چشم برمیداشتند روشنی مرمی و توپ وتانک به چشم شان میخورد، کسی نمیتوانست دیگر را حفظ نماید و کسی نبود به این معصومان که بدون هیچ دلیلی به این مصیبت گرفتار شده بودند، دلداری بدهد!.....
میان صدها هزار نفر کسی نبود خاموش و آرام باشد، همه ناله و فغان داشتند، دولت که همه تکیه گاهش ملت است، هیچ توجهی به حال زار این مظلومین نداشت، آنقدر علیه این درد دیده گان ظلم نمود که حتی قلم از نوشتن آن باز می ماند.....
آه که چه شبی دشواری بود، هرلحظه که بیاد آن شب می افتی از دیده گانت خون می ریزد و توانت را از دست میدهی.....
آه که چه شبی زشتی بود، هرلحظه یادی از آن شب میشود، ناله و فغان سر میدهی، گویی همین اکنون همان شب است........
آه که شبی تاریکی بود، هرلحظه که بیاد آن شب می افتی ناخدا گاه چشمانت را میبندی و دستانت را کنار سرت حلقه میکنی........
آه چه جنایاتی نبود که در حق این ملت مظلوم صورت نگرفت.......
کسی نبود به داد بیچارگان برسد، مردم بیچاره دست دعا بلند می نمودند ویاری را از جانب زات اقدس میخواستند، آنگونه که میدانیم دعای مظلوم خیلی زود مستجاب میشود، دعای این ملت نیز قبول گردید، همان بود که خداوند توانان گروهای مجاهد را علیه طواغیت برانگیخت و مردم مسلمان ما بار دگر به حماسه آفرینی آغاز نمودند، مجاهدین تحت قیادت های متعدد و احزاب اسلامی به جهاد مسلحانه آغاز نمودند و توانستند طی مدت خیلی کوتاه بزرگترین ابرقدرت جهان را به زانو در آورند، آن کمونیزم که جهان علیه آن خم شده بود توسط خالی به دستان و برهنه پاها در ظرف چندین سال به گودال ابدیت پرت نمایند، وسرانجام طی ده سال با سپرساختن سینه های خود توانستند که جهان را از شر کمونیزم نجات دهند.
رحمت خداوند باد براین ملت مجاهد

۳ نظر:

ځوان ورور گفت...

ماشاءالله ډېره ښه ليکنه دې کړې ورور جانه.

ډېر زيات متاثره شوم چې ته په دې عمر کې دومره ښه احساس لرې.

الله سبحانه وتعالی دې نور هم همت درکړي، او الله دې د افغانستان د مسلمان مظلوم ملت خدمتګار وګرځوه.

مخلص افغان گفت...

ماشاءالله ډېره ښه.

افرين ستا په احساس.

بريا درته غواړم

ناشناس گفت...

ماشاءالله ډېره ښه.

افرين ستا په احساس.

بريا درته غواړم

پست ویژه

درسی که از تاریخ گرفته شود همین است!

در سی و چند سال قبل وقتی همه چیز به دست آنها افتاد به جان هم افتادند، گفتند آماده نبودیم همه چیز به یکبارگی اتفاق افتاد، طرح ما بر این بود...