۱۳۹۰ بهمن ۲۶, چهارشنبه

ما که ذلیل نبودیم!


آنگاه که بشریت در گردابی از جهالت بسر میبرد وهمه حقوق پامال بود، روزنه ء امیدی برکسی هویدا نبود، همه به این فکر که دیگر زمانه آخر گشته و راهی نیست تا ازین ذلت و تاریکی نجات یابند منتظر مرگ بودند، اما خداوند مهربان به داد بشریت سرگشته و پریشان رسید و بزرگترین نعمتی را برمردم که همانا بعثت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم به حیث نبی و ناجی بشریت است، اعطاء نمود.
پس ازینکه خداوند متعال نعماتش را بر بندگان بخصوص بر مسلمانان اتمام نمود، روز تا روز خوش و مسرت مردم مسلمان فزونی می یافت. خداوند متعال امید را در دلهای که چندین سال قبل مرده بودند تازه ساخت و زمام امور جهان را برایش داد.
صف صادقین و داعیان راه حق و حامیان واقعی آزادی بیشتر شده می رفت و هرکه به این صف می پیوست برای رهائی دیگر مردمان چه کافر ومسلمان از قید و بند کفار و از ظلم و شکنجه ظالمین پیوسته تلاش می نمود.
مسلمانان که با گذشتن هر لحظه قدرت، عزت و شان وشوکت شان بیشتر شده می رفت، مستدام برای تحقق پیام حق گام بر می داشتند و از جان و مال خود برای رساندن این پیام می گذشتند، بنابرین خداوند عادل فتح و پیروزی را نصیب این گروه می نمود و با برداشتن هر گام شان روزنه ء فتح نمودار می گشت، بالاخره پس از مدت کوتاهی حکومت اسلامی تا حدی وسیع و قوی شد که در جهان نظیرش نبود و هیچ حکومتی را تاب و توان نبود تا در برابر حکومت مسلمانان بغاوت و شورش نماید. تمامی قدرتهای جهان در برابر حکومت اسلامی سرتسلیم نهادند و هیچ فردی را چنین اندیشه نبود که روزی قوتی برعلیه مسلمانان پیدا می شود و علم بغاوت را بر می افرازد، اگر کسی چنین می گفت روزی فرا خواهد رسید که مسلمانان بار دیگر ذلیل و خوار می شوند همه بالایش می خندیدند و او را تمسخر می کردند. ولی ای کاش این واقعیت می بود که دیگر مسلمانان را سقوطی نیست، ای کاش دیگر سقوطی منتظر مسلمین نمی بود و ای کاش مسلمانان علاجی بر سقوط ناممکن شان می کردند.
پس از مدتی که مسلمانان در شان و شوکت و ناز و نعمت فراوان بسر بردند خواب غفلت برآن دیده گان بیداری که هرگز خواب نداشت طاری گردید، روز تا روز بنده گان مخلص کمتر می شد، آن خداوند یکه مسلمانان را نعمات بی حد و حصر داده بود از دلها کنار رفت و آن ایمان قوی که حتی از مرگ هراس نداشت، روز تا روز ضعیف شده می رفت و ترس هر چیز دلها را تکان می داد. همین بود که دشمنان شکست خورده مسلمانان باردگر سربلند نمودند و در گوشه و کنار جهان اسلام خبر بغاوت برعلیه خلافت و سلطنت های اسلامی به گوش ها طنین می انداخت. آنچه که زمانی مردم فقط با شنیدنش خنده سر میدادند و آنرا خوابی بیش نمی پنداشتند دیگر به واقعیت تبدیل شده بود، آن دهان هایکه دیروز بخاطر شنیدن خبر سقوط مسلمانان می خندیدند، امروز ناله و فغان را سر میدادند و خوشی و شادی از همه سلب گردیده بود.
آن دشمنانیکه در اوج قدرت و جلال شان از مردان پا برهنه و تهی دست مسلمان هراس داشتند بار دگر چنان جرأت و توان را یافتند که برعلیه مسلمانان علم بغاوت را بلند نمایند.
آن دشمنانیکه با سلطنت پرقدرت خود در روم، فارس، شام و... از صدای پای یک مجاهد تکان می خوردند و هرلحظه بر مرگ خود منتظر بودند اکنون چنان نیروی پیدا نمودند که فکر غصب سرزمین های اسلامی و حتی اخراج مسلمین را از خانه هایشان را طرح ریزی می کردند.
شاید بپرسیم چرا؟
این همه چگونه رخ داد؟
آخر ماکه ذلیل نبودیم؟!....
پاسخ به این سؤالات و دانستن این تاریخ غم انگیز سقوط مسلمین خیلی رنج دهنده و تأثر برانگیز است که هر سنگ دلی را وا میدارد به حال امت اسلامی بیندیشد و غمخوار ملت مسلمان گردد.
ما از آنگاهیکه در عبادت رب و حامی خود سستی نشان دادیم و محبت به دنیا و اموال دنیا یی را در دلهایمان جا دادیم، ایمان هایمان ضعیف گردید و به این  مصایب مبتلا گشتیم.
ما از آنگاهیکه میدان نبرد را ترک نمودیم و بستر مخملین و نرم را نسبت به دشت ها و سنگر های طاقت فرسا،  ترجیح دادیم و به جای صدای توپ و تفنگ که هرلحظه حب جهاد را بر ما تازه میکرد و بردلیری و شجاعت ما می افزود، نغمه ها و سرود های شیطانی را ترجیح دادیم، به این گودال تاریک پرت شدیم.
ما از آنگاهیکه آبرو، عزت و حیثیت خود را نسبت به آبرو، عزت و حیثیت برادران و خواهران مسلمان خود محترمتر شمردیم،  دچار این وضع شدیم.
از زمانیکه عقب منافقین و خود فروختگان رفتیم و به سخنان شان گوش دادیم و برعلیه برادران مجاهد و مبارز خود سنگر گرفتیم، دچار چنین وضع گردیدیم.
از زمانیکه مسایل قومی، سمتی و لسانی میان ما اوج گرفت و در برابر امر خداوند و فرستاده محبوبش نظر و رأی خود را مقدمتر و بهتر دانستیم، چنین فرجامی را نصیب شدیم.
ولی......
ولی... اکنون هم راهی برای ما باز است و می توانیم با رفع کردن نواقص فوق باردگر عزت و حیثیت گذشته خود را بدست آوریم.
ما میتوانیم باردگر به عزت و مقام گذشته خود دست یابیم در صورتیکه قوت و نیروی ایمانی را در وجود خود بالا ببریم و بیشتر متوجه به کردار، اخلاق و صفات خود باشیم.
ما میتوانیم یکبار دیگر پرچم اسلام را در قله های جهان به اهتزاز در آریم به شرطیکه از خود شجاعت، دلیری و مردانگی نشان دهیم.
ما میتوانیم دوباره بشر را از دست خونخواران و مستبدان قرن برهانیم مشروط براینکه از خود ایثار و فداکاری بخرچ دهیم و از عزیزترین چیز خود که همانا خون ما است بگذریم.
به امید روزی که همه ما در یک صف قوی، منظم ومتحد گرد آییم و تا آخرین قطره خون خود در برابر دشمن ظالم مردانه برزمیم، تا باشد که بشر را از غلامی غلامان برهانیم.
درین راه همیش این فرموده ذات راستگو را بیاد داشته باشیم:

ولا تهنوا و لا تحزنوا و أنتم الأعلون إن کنتم مؤمنین
برادرتان عبدالباسط "امل"

هیچ نظری موجود نیست:

پست ویژه

درسی که از تاریخ گرفته شود همین است!

در سی و چند سال قبل وقتی همه چیز به دست آنها افتاد به جان هم افتادند، گفتند آماده نبودیم همه چیز به یکبارگی اتفاق افتاد، طرح ما بر این بود...