۱۳۹۰ اسفند ۱۲, جمعه

کشتزاری که زمان درو آن فرا رسیده است

حافظ بن زربن حبیش نامه ای به عبدالملک بن مراوان می فرستد و در آن نامه به نصیحت او می پردازد. در پایان نامۀ زر بن حبیش چنین آمده است: ای امیرالمؤمنین! صحت و عافیتی که در آن بسر می بری، تو را به طمع نیاندازد که بیشتر در این دنیا بمانی، و بیاد آور آنچه را که گذشتگان گفته اند:
هرگاه مردها فرزندان خود را به دنیا آوردند و به خاطر پیری و کثرت سن، اجساد و نیرو و توان آنان تحلیل رفت و به مریضی عادت کردند، این همان کشتزاری است که زمان درو آن فرا رسیده است.
هنگامی که عبدالملک نامه را اخواند، آنقدر گریه کرد که گوشۀ لباسش خیس شد.
سپس گفت: زر راست گفته است. اما اگر مطلب دیگری را برای ما می نوشت، بهتر بود.
به نظر می رسد که این موعظه و نصیحت حافظ زربن حبیش اثر چندانی برقلب عبدالملک برجای نگذاشته است زیرا این نکته از گفتار عبدالملک پیداست، آنجا که می گوید: اگر غیر از این به ما می نوشت، بهتر بود. اینکه پند و اندرز ابن حبیش تأثیر چندانی برقلب ابن مروان نداشته است، می تواند دو دلیل داشته باشد: عدم رعایت ملایمت و مهربانی در موعظه یا شدت و وخامت مرض.

هیچ نظری موجود نیست:

پست ویژه

درسی که از تاریخ گرفته شود همین است!

در سی و چند سال قبل وقتی همه چیز به دست آنها افتاد به جان هم افتادند، گفتند آماده نبودیم همه چیز به یکبارگی اتفاق افتاد، طرح ما بر این بود...