پیام شهید
فریاد پر طنین جوان در هوا شکفت:
ای: ((سبز جامگان!))
ما و شما برادر محنت کشیده ییم
سهم برادران ستمکش، ((گلوله نیست))
ما تن به زندگانی ننگین نمی دهیم.
-
نا گه صفیر تیر، هوا را زهم درید
شنگرف خون مرد جوان بر زمین چکید
بر خاک اوفتاد ــــ
در خون خود تپید.
در وقت مرگ، روی لبش خنده یی شکفت
با خون خود نوشت:
((آخر فتاد مرغ سعادت بر دام ما))
((زد روزگار، سکه ی عزت به نام ما.))
((مادر)) چنان عقاب به بالین او رسید
((فرزند)) را به سینه ی پر مهر خود فشرد
دستی میان اشک، به موی پسر کشید
بر روی ((خون گرفته ی)) او بوسه یی نهاد
در موج اشک گفت:
رویت سپید باد، ((شهادت)) مبارکت!
از ما ببر به جمع شهیدان سلام
با کشتگان بگو:
با ننگ ظلم، زیستن ما، حرام ما.
فرزند پاکزاد ــــ
مغرور و سربلند ــــ
لبخند زد به مادر و در ((آخرین وداع)) ــــ
با دیدگان سرخ شهادت نگاه کرد
گفتا که: ای عزیزترین تکیه گان من!
بشنو پیام ما:
ما کشتگان راه خداییم، غم مدار
پاینده ایم و این بود آخر کلام ما:
((هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق))
((ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما))#
ــــــــــــــــــــــــــــ
شعر از مهدی سهیلی
# این بیت از حافظ رحمه الله است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر