۱۳۹۲ فروردین ۶, سه‌شنبه

در نہاد ما تب و تاب از دل است



در نهاد ما تب و تاب از دل است
خاک را بیداری و خواب از دل است


تن ز مرگ دل دگرگون می شود
در مساماتش عرق خون میشود

از فساد دل بدن هیچ است هیچ
دیدہ بر دل بند و جز بر دل مپیچ

آسیا یک پیکر آب و گل است
ملت افغان در آن پیکر دل است

از فساد او فساد آسیا
در گشاد او گشاد آسیا

تا دل آزاد است آزاد است تن
ورنہ کاہی در رہ باد است تن

همچو تن پابند آئین است دل
مردہ از کین زندہ از دین است دل




 مرحوم علامه اقبال لاهوری (رحمه الله علیه)

هیچ نظری موجود نیست:

پست ویژه

درسی که از تاریخ گرفته شود همین است!

در سی و چند سال قبل وقتی همه چیز به دست آنها افتاد به جان هم افتادند، گفتند آماده نبودیم همه چیز به یکبارگی اتفاق افتاد، طرح ما بر این بود...