۱۳۹۳ فروردین ۳۰, شنبه

به آخر خط رسیده ایم

نوشته: عبدالباسط امل

درین فیلم <Black Hawk Down> از گروه های موجوده سومالیا طی سالهای 1990 و قبل از آن تصویری بس خشن و دهشت افگن کشیده شده,
گونه ی که اگر بنگری, سخت آن گروه ها را نفرین می کنی و به عساکر آمریکایی بخاطر همکاری با مردم و نجات از دست این گروه ها درود می فرستی.
صحنه های این فیلم زیادتر مشابه با کوچه و پس کوچه های ولایات افغانستان می ماند؛ ایامی که در کشت و خون غرق بود. 
دقیق وقتیکه عساکر شوروی درکشور مستقر بود, شب و روز کشتار جریان داشت.
ولی حرف اصلی جای دیگریست؛ آمریکا همانگونه که توانسته است رسانه ها در افغانستان غلام خود بسازد, در جهان نیز از رسانه ها به نفع خود استفاده می نماید.
موفقیت امریکا درین بدست آوردن رسانه ها, سخت کمک شان می کند تا اذهان را به گونه ی که می خواهند؛ تغییر بدهند.
 اگر یک افغان این فیلم را ببیند برای کمکهای بشردوستان عساکر امریکایی دعا می فرستد و در عین حال اگر یک خارجی صحنه از ظلم سلاح بدستان افغانی بر عام مردم, فیلمی از انتحاری ویا سربریدن را بنگرد و آنسو سخنان اوباما را جهت کمک به ملت ما؛ چه خواهد کرد؟
آیا خواهد گفت: سلاح بدستان افغانی که سر می برند, انتحار می کنند, و برادرخود را سر به نیست می نمایند؛ جهاد می کنند؟
و یا جهاد در نظر شان عملی خشن و دهشت نمایان خواهد شد؟
و آیا به عساکر آمریکایی و دیگر کشورها که از صدها کیلومتر راه اینسو آمده اند و فریاد "بشردوستی" می دهند؛ نخواهند گفت: حقا که اینها برحق اند و اندیشه ی شان حق است!
آیا اتحاد غربیها در برابر جهان اسلام و پراگندگی امت مسلمان و گروه گروه شدن شان؛ نزد بشریت کفار را بر مسلمانها حق نشان نخواهد داد؟
فقط در افغانستان, ملت ما در گِرو صدها گروه و حتی بیشتر از آن خود را بسته شده اند, از دیگری می بُرند, خود را حق می گویند, این یکی, آن دیگر را تکفیر می کند و آن دیگر؛ دستش رسد, قتل می کند, سر می برد و دیگری تبلیغات می کند, شخصیتهای گروه های دیگر را بدنام می سازد.
حال آنکه آنجا کفار, از مرد و زن همفکر شان, اسطوره می سازند و برای جذبش آغوش باز می کنند, نمی گذارند قطره خون هموطن خود را بریزند.
کاش بدانیم و بپذیریم, ما دیگر به آخر خط رسیده ایم, دیگر وقتش نیست که با طرد و رد همدیگر بجای برسیم؛ چون ازین جلوتر جای نیست, همه آنچه دست مان رسیده بود, را به اثر فاصله گرفتن از هم و پارچه پارچه شدن ازدست دادیم, دیگر این کشت و خون چیزی را نصیب ما نخواهد کرد.
آنچه می تواند یاری مان کند, برگشتن به همان نقطه ی است که دستهای برادران خود را رها کردیم و از شان بُریدیم.
باید برگردیم, بگردیم و بیابیم آن جوانان و مردانی را که در سخت ترین شبها و روزها, همچون کوه فولادینی کنارمان ایستاده بود و سرسختانه می رزمید, نمی گذاشت کوتاهی هایش سبب تضعیف روحیه ما گردد.

هیچ نظری موجود نیست:

پست ویژه

درسی که از تاریخ گرفته شود همین است!

در سی و چند سال قبل وقتی همه چیز به دست آنها افتاد به جان هم افتادند، گفتند آماده نبودیم همه چیز به یکبارگی اتفاق افتاد، طرح ما بر این بود...