۱۳۹۰ اسفند ۱۲, جمعه

شبی که آبستن قیامت است!

اعتراف عمر ثانی 

 


و این یک سند نادری است که خلیفه پنجم در آن به سبب هدایت خود اعتراف میکند و خود را چنان تصور میکند که گویا در خواب عمیقی فرو رفته است و می گوید :


چیزی که باعث بیداری من گشت، فشاری بود که از جانب مولایم بر من وارد شد، زیرا من یک مرد را زندانی کرده بودم و در این رهگذر از اندازۀ واجب تجاوز نمودم و ایشان در خصوص آزادی سازی آن مرد زندانی بامن صحبت نمود ولی من اورا آزاد نکردم. پس مولایم گفت: ای عمر! منن تورا از شبی می ترسانم که آبستن به قیامت است. سپس می گوید:  قسم بخدا هنگامی که سخنش تمام شد، احساس کردم حجابی از جلوی چشمانم کنار رفته است. پس یکدیگر را متذکر شوید، چرا که تذکر و یاد آوری به مؤمنان سود میرساند و کاری میکند که خدارا فراموش نکنند و پیوسته بر ایمان و یقینشان بیفزایند. <1>
آری! قلب حضرت عمر بن عبدالعزیز رحمه الله از این یاد آوری متآثر شد و آنقدر متحول گشت که دیگران را به پیوستن به این مدرسه ترغیب و تشویق می کند.
1_ المصباح المضیی ء 1/155


هیچ نظری موجود نیست:

پست ویژه

درسی که از تاریخ گرفته شود همین است!

در سی و چند سال قبل وقتی همه چیز به دست آنها افتاد به جان هم افتادند، گفتند آماده نبودیم همه چیز به یکبارگی اتفاق افتاد، طرح ما بر این بود...