۱۳۹۱ شهریور ۲۲, چهارشنبه

به خود آییم

نوشته: عبدالباسط امل
مطالعه تاریخ، یاد گذشته و نسل های نخستین اسلام ما را بدان وامیدارد تا به خود آییم، به خاموشی و غفلت مان خاتمه دهیم. باردگر باید به جهش و حرکت آمده، برای رهائی بشریت از اسارت خونخواران و طواغیت قدم برداریم.
آری! تاریخ پرافتخار اسلام به ما پیام میدهد که: باید دست از زیر الاشه برداشته و حرکت نمائیم تا ازین خواب غفلت بدر آییم.
آن زمان را بیاد آریم!
آنزمانیکه اسلام تازه ظهور نموده بود، مسلمین با شوق و اشتیاق خاص و جرأت تمام اندیشه ی شانرا به دیگران می رسانیدند و خواهان رهائی بشریت از بندگی بنده ها بودند. زمانیکه حضرت عمر رضی الله عنه اسلام آورد، علناً به دشمنان اظهار داشت که: هان ای مردم! من عمر، دیگر مسلمانم. دشمنی که از هیچ نوع ظلم و تعدی بر مسلمین نمی گذشت، عمر رضی الله عنه به آنها اینگونه خطاب نمود: هان ای مردم!‌ من مسلمان شده ام و فردا هجرت میکنم،‌ هرکه میخواهد فرزندانش یتیم و زنش بیوه بماند بامن به مقابله برخیزد.
حضرت مصعب بن عمیر رضی الله عنه را یاد آریم که به دنیا پشت نمود و به اسلام رو آورد و بهترین دعوتگر مسلمان گردید، چنان در نشر اسلام فعال بود که به تنهایی توانست جمعی عظیمی از مردم یثرب را به اسلام رهنمائی نماید و مسلمان شان کند.
حضرت خالد بن ولید رضی الله عنه را بیاد آریم، جوانیکه پس از اسلامش در تمامی غزوات فعالانه شرکت می جست چنانکه در عصر خلافت حضرت ابوبکر رضی الله عنه در هر نبردی که حضرت خالد رضی الله عنه شرکت می داشت آن نبرد حتما به نفع مسلمین ختم میشد. مردی که حین وفاتش ذره ی از بدنش نبود که اثر خنجر دران به مشاهده نرسد.
صلاح الدین ایوبی رحمه الله را بیاد آریم، مردیکه با صدای بلند فریاد زد: آیا دین نقض شود و من زنده باشم؟؟؟
مردیکه به سوی یهودیان مردانه تاخت و اسلام و مسلمین را از شر یهود نجات داد. کسیکه شجاعانه علیه دشمنان اسلام در نبرد صلیبی شرکت جست و فتح را از آن مسلمین نمود. مردیکه اسلام و مسلمین بوسیله او یکبار دگر عزت خود را یافتند.
پس چرا فرجام ما چنین شد؟؟؟

این سؤالیست که در ذهن تمامی کسانی که در جستجوی حقیقت اند؛ خطور میکند و خواهان پاسخ به آن اند. عواملیکه باعث ذلت امت مسلمان و سقوط ایشان از بلندای آسمان گردید، زیاد است که از جمله به چند عامل عمده ی آن اشاره میکنیم:
ـ فاصله گرفتن از اسلام و بی توجهی به احکام الهی
ـ از دست عقیده خود و بی اعتمادی به باورهای دینی
ـ حرکت دوامدار مسلمانان به سوی ضعف و انحطاط اخلاقی
ـ غرب گرایی
ـ حرکت های گمراه گر فکری و فرهنگی
از زمانیکه امت مسلمان و بخصوص جوامع اسلامی دچار این ضعف ها گردیدند؛ روز تا روز قدرت و توانائی شان کمتر گردید. به حدی که در مدت خیلی کوتاه همه چیز از دست شان رفت و دولتهای اسلامی سقوط نمود. دشمنانی که روزی به دول اسلامی جزیه می پرداختند و قدرت مخالفت با مسلمانان را نداشتند علم نبرد را برداشتند.
یاد مان باشد امت مسلمان هرگز به عزت خود دست نمی یابد مگر آنکه این نقیصه ها را رفع نمایند و گامهای مستمر و دوامدار بردارند و در نشر اندیشه ی اسلامی جرأتمند باشند. باید برای اتحاد توده های مسلمان تلاش نمایند ، امت مسلمان را تحت یک قیادت و پرچم گرد آورده و یک صف منظم از مسلمانان را تشکیل دهند.
آیا در میان ما چنین اشخاصی نیست؟؟؟
آیا در میان صدها هزار مسلمان چنین جوانانی سراغ نمی شود که صرف بخاطر رضای الله به مقابله دشمنان اسلام برخیزند؟
آیا در میان امت مسلمان مردانی نیست که از نیروی خود جهت نشر اندیشه ی اسلامی استفاده نمایند؟
آیا امت مسلمان، امروز فاقد چنین شخصیت های دلیر و شجاع است؟
قطعاْ نه، به هزاران جوان وجود دارد که می تواند رهرو واقعی عمر، مصعب، خالد و صلاح الدین باشد. هنوز هم در جهان اسلام چنین شخصیت های وجود دارد، شخصیت های که حاضرند عمر خود را فدای دعوت و نشر اندیشه اسلامی نمایند. هنوز هم جهان اسلام دارای شخصیت های اند که می توانند خاطره ی نسل های قهرمان اسلام را در دلها تازه سازند.
به خود آییم و یاد آن خاطره ها را باز در دلها تازه سازیم:
اکنون هم ما دارای شخصیت های بارز و فدارکار هستیم که اندیشه ی اسلامی و آزادی خواهی دارند، شاید بپرسی او کی است؟ و بگویی: من که تا اکنون سراغش را ندارم و نمی شناسمش.
آن جوان توئی، بلی تو که این مطلب را میخوانی،‌من باور دارم که اندیشه ی اسلامی داری و خواهان رسانیدن آن به دیگران استی. تو میتوانی با استفاده از مهارت هایت اسلام را عزت ببخشی و امت مسلمان را باردگر سربلند نمائی. فقط به خود آی و از نیرویت استفاده اعظمی را ببر.
بلی، فقط به این نیاز داریم که جوانان ما خود را درک نمایند و توانائی های خود رادریابند و بر خود باور نمایند. درک خود و باور نمودن بالای خود یگانه راهیست که ما را قدرت می دهد تا برای آرمان های نیک مان گام های مستحکم و پیهم برداریم.

هیچ نظری موجود نیست:

پست ویژه

درسی که از تاریخ گرفته شود همین است!

در سی و چند سال قبل وقتی همه چیز به دست آنها افتاد به جان هم افتادند، گفتند آماده نبودیم همه چیز به یکبارگی اتفاق افتاد، طرح ما بر این بود...