۱۳۹۱ اسفند ۲۵, جمعه

مادر

مادرم ای سمبل عشق و صفا
ای نسیم پاکی و مهر و وفا
ای که قلب تو بود آکنده از  
نیکی و لطف و حیا، نور و دعا


ای که ایمان آورد در قلبها
آن صدای دلنشینت، آن نوا
ای که استادان درس زندگی
جمله بودند در دبستان شما
ای که شیرت پرورد شیرات یل
وانگهی جنگ آوران خیره را
ای که باشد در کف پایت بهشت


آن امید بی مثال و آن عطا
ای حجاب و عصمت و طهر و عفاف
پاک دامن نیک روی و خوش نما
ای که گه اسما شوی گه عائشه
فاطمه بودی تو، دخت مصطفی
ای نسیبه در احد شمشیر خود
می زنی بر فرق اعداء خدا
ای که ایوبی زدامان تو خواست
طارق و فاتح دگر سیف خدا
ای که اطفال حجاره ارمغان دامنت
آفرین بر جوهرت برکودکانت مرحبا
ای که گر خاری خلد بر پای من
می شود چشمت پر از اشک و عزا
یک نظر افگن به فرزندان خود
کشته ها بینی بسی بی دست و پا
هرکس و ناکس تجاوز می کند
گشته چون کشتارگاهی مهدما
بوسنی و کشمیر و صومال و چیچن
قبرس و لبنان و دیگر قبله ی اولی ما
اندلس با قصه ی شومش نمایان می شود
در میان این دول بی هیچ چون و بی چرا
قدس در دست یهود است مادرم
کن مهیا آن صلاح الدین را
ای که چون قدسی میان قلب من
کعبه ای در سینه ام، نوری، ضیا
ای انیسم، مونسم، قلبم، دلم
زنده کن، جاوید کن، آئین ما





محمد ابراهیم ساعدی

هیچ نظری موجود نیست:

پست ویژه

درسی که از تاریخ گرفته شود همین است!

در سی و چند سال قبل وقتی همه چیز به دست آنها افتاد به جان هم افتادند، گفتند آماده نبودیم همه چیز به یکبارگی اتفاق افتاد، طرح ما بر این بود...