۱۳۹۳ شهریور ۱۳, پنجشنبه

دردش هنوز تازه است

کپی شده از صفحه فیسبوک "داکتر فهیم توخی"

دردش هنوز تازه است
هنوز میترسد وقتی به این هیولا وحشی میبیند
هنوز بیادش است که همین هیولا بود که لباسهایش را دریده بود
همین هیولا بود که زاری و ها و ناله هایش نشنیده بود
همین هیولا بود که وقتی مقاومت برای نجات عفتش میکرد وی را مورد ضرب و شت
م قرار داده بود
همین هیولا بود که وی را مورد تجاوز جنسی قرار داده بود
و بلاخره که همین هیولا بود که زندگیش را تباه کرد

بغض گلویش را میگیرد
با خشم و نا امیدی میگوید
دلم از مردان افغان سرد شده است
اگر شما جرات ندارید بدهید تفنگ بدست ما
تا ما این سک های وحشی را مردار کنیم

او هیچ وقت دگر زندگی زیبایش را نخواهد داشت
زندگی او برای همیشه برباد شده است
او دگر مرده متحرک است
همین هیولا وحش٬ همان شب او را کشت

هیچ نظری موجود نیست:

پست ویژه

درسی که از تاریخ گرفته شود همین است!

در سی و چند سال قبل وقتی همه چیز به دست آنها افتاد به جان هم افتادند، گفتند آماده نبودیم همه چیز به یکبارگی اتفاق افتاد، طرح ما بر این بود...